آیا ذکر ولایت فقیه در متون فقهی می تواند به معنای ولایت سیاسی باشد و از آن می توان تأسیس نهاد دولت را فهمید؟[1]
با تأمّل در کلمات فقیهان شیعه درباره ی ولایت فقیه، طرح چنین پرسشی جای بسی شگفتی است و نشان از بی اطلاعی یا پیش داوری عجولانه یا غیر منصفانه ای دارد که بر فضای فکری گوینده حاکم بوده است؛ به عنوان مثال، وقتی شیخ مفید(رحمه الله) می گوید: فقیهان عادل، تمامی اموری را که امام معصوم سرپرستی می کند، می توانند تولیت کنند، آیامعنایی جز ولایت سیاسی دارد؟ و یا وقتی ابوالصلاح حلبی و ابن ادریس از تنفیذ و اجرای احکام، توسط عالمان سخن می گویند، می تواند مفهومی جز ولایت سیاسی داشته باشد؟ این ها نمونه ای از اظهار نظرهایی است که در همان اوایل غیبت کبری شده است و نشان از جایگاه بسیار قوی و مستحکم ولایت فقیه در اندیشه ی قدما دارد. به تعبیر آیت الله بروجردی(رحمه الله)،[2] وقتی اهل بیت(علیهم السلام)شیعیان را از مراجعه به طاغوت و سلطان جور باز داشتند، در حالی که، حکومت و ولایت امری اجتناب ناپذیر است و مردم در این امور به امامان معصوم خویش نیز دست رسی ندارند، آیا کسی می تواند بپندارد که اهل بیت(علیهم السلام)این امر مهم را مهمل گذاشته و برای آن تعیین تکلیف نکرده اند؟! کسی که در سیستم نمایندگان ائمه، در مناطق مختلف، تأمل داشته باشد و روایات مربوط به ولایت فقیه را ببیند، تردیدی نخواهد کرد که ائمه(علیهم السلام)شیعیان خود را برای عصر طولانی غیبت آماده کرده اند و فقیهان جامع الشرایط را، در امور مربوط به ولایت و امامت، منصوب نموده اند. استنباطی که فقیهان گذشته، به ویژه قدمای آنها، که در زمان هایی نزدیک به اوایل غیبت می زیسته اند، از روایات و مستندات مختلف داشته اند، همین است که فقیه جامع الشرایط، نایب عام و منصوب از طرف ائمه(علیهم السلام)است و مردم، که دست رسی به امام خود ندارند، به او مراجعه می کنند. مع الأسف، بسیاری از آن قرینه ها و روایات به دست ما نرسیده است؛ ولی وقتی شخصیّتی مثل شیخ مفید(رحمه الله)، با آن لحن صریح، از ولایت فقیه سخن می گوید، نشان می دهد که ادلّه ی کافی برای این ادّعا داشته است. در واقع، مراجعه به ولیّ فقیه است که برای شیعیان، در زمان دست رسی نداشتن به امام معصوم، تعیین تکلیف می کند و با توجّه به مقتضیات زمان و مکان و شرایط مختلف سیاسی و زمان بسطِ ید یا سلطه و چیرگی ستمگر کارآیی دارد و وسیله ای قدرتمند و مستحکم برای مبارزه با طاغوت و استبداد و سلطه ی خارجی است. در زمان سلطه ی ستمگران، فقیه با توجّه به همین ولایت، می تواند زمینه ی یک مبارزه ی جدّی و مردمی را علیه نظام ستم فراهم آورد و مانند حضرت امام خمینی(رحمه الله) طاغوت را سرنگون و خود، نظام سیاسی مورد نظر را مستقر نماید؛ راه کارهایی دیگر دست بزند و مثل زمان نایینی(رحمه الله) با طرح مسئله ی مشروطیّت، به محدود کردن استبداد همت گمارد؛ و آنجا که ضرورت ایجاب کند (مثل زمان جنگ و خطر سلطه ی خارجی)، مانند کاشف الغطاء، با اذن دادن به شاهان، خطر دشمن را دور کند و یا همچون مرحوم محقّق کرکی و مجلسی، در اوان صفویه، با همکاری با سلطان و دخالت در امور حکومتی، سعی در توسعه ی تشیّع و تثبیت آن در کشور می کند. بنابراین، ولایت فقیه ابزار و وسیله ای است که عترت طاهره(علیهم السلام)در اختیار شیعیان قرار داده اند تا با استعانت آن، از یک سو در عصر طولانی غیبت، در زمانی که تحت ستم قرار می گیرند، به عنوان گروهی معترض و عدالت طلب به مبارزه با ستم برخیزند و تا آنجا که در توان دارند، قدرت ستمگران را محدود نمایند و هرگاه هم که بسط ید یافتند و این توان را در خود احساس نمودند، قدرت سیاسی را در دست گیرند و در راه صلاح و سداد و گسترش معارف وحیانی اهل بیت(علیهم السلام)و توسعه ی عدالت، نظامی سیاسی را مستقر نمایند. پی نوشتها: [1] ر.ک: محسن کدیور، دغدغه های حکومت دینی، ص 81. [2] ر.ک: البدر الزاهر فی صلوة الجمعة و المسافر، پیشین، ص 55 58. منبع: ولایت فقیه، مصطفی جعفرپیشه فرد، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).
عنوان سوال:

آیا ذکر ولایت فقیه در متون فقهی می تواند به معنای ولایت سیاسی باشد و از آن می توان تأسیس نهاد دولت را فهمید؟[1]


پاسخ:

با تأمّل در کلمات فقیهان شیعه درباره ی ولایت فقیه، طرح چنین پرسشی جای بسی شگفتی است و نشان از بی اطلاعی یا پیش داوری عجولانه یا غیر منصفانه ای دارد که بر فضای فکری گوینده حاکم بوده است؛ به عنوان مثال، وقتی شیخ مفید(رحمه الله) می گوید: فقیهان عادل، تمامی اموری را که امام معصوم سرپرستی می کند، می توانند تولیت کنند، آیامعنایی جز ولایت سیاسی دارد؟ و یا وقتی ابوالصلاح حلبی و ابن ادریس از تنفیذ و اجرای احکام، توسط عالمان سخن می گویند، می تواند مفهومی جز ولایت سیاسی داشته باشد؟
این ها نمونه ای از اظهار نظرهایی است که در همان اوایل غیبت کبری شده است و نشان از جایگاه بسیار قوی و مستحکم ولایت فقیه در اندیشه ی قدما دارد. به تعبیر آیت الله بروجردی(رحمه الله)،[2] وقتی اهل بیت(علیهم السلام)شیعیان را از مراجعه به طاغوت و سلطان جور باز داشتند، در حالی که، حکومت و ولایت امری اجتناب ناپذیر است و مردم در این امور به امامان معصوم خویش نیز دست رسی ندارند، آیا کسی می تواند بپندارد که اهل بیت(علیهم السلام)این امر مهم را مهمل گذاشته و برای آن تعیین تکلیف نکرده اند؟! کسی که در سیستم نمایندگان ائمه، در مناطق مختلف، تأمل داشته باشد و روایات مربوط به ولایت فقیه را ببیند، تردیدی نخواهد کرد که ائمه(علیهم السلام)شیعیان خود را برای عصر طولانی غیبت آماده کرده اند و فقیهان جامع الشرایط را، در امور مربوط به ولایت و امامت، منصوب نموده اند.
استنباطی که فقیهان گذشته، به ویژه قدمای آنها، که در زمان هایی نزدیک به اوایل غیبت می زیسته اند، از روایات و مستندات مختلف داشته اند، همین است که فقیه جامع الشرایط، نایب عام و منصوب از طرف ائمه(علیهم السلام)است و مردم، که دست رسی به امام خود ندارند، به او مراجعه می کنند. مع الأسف، بسیاری از آن قرینه ها و روایات به دست ما نرسیده است؛ ولی وقتی شخصیّتی مثل شیخ مفید(رحمه الله)، با آن لحن صریح، از ولایت فقیه سخن می گوید، نشان می دهد که ادلّه ی کافی برای این ادّعا داشته است.
در واقع، مراجعه به ولیّ فقیه است که برای شیعیان، در زمان دست رسی نداشتن به امام معصوم، تعیین تکلیف می کند و با توجّه به مقتضیات زمان و مکان و شرایط مختلف سیاسی و زمان بسطِ ید یا سلطه و چیرگی ستمگر کارآیی دارد و وسیله ای قدرتمند و مستحکم برای مبارزه با طاغوت و استبداد و سلطه ی خارجی است.
در زمان سلطه ی ستمگران، فقیه با توجّه به همین ولایت، می تواند زمینه ی یک مبارزه ی جدّی و مردمی را علیه نظام ستم فراهم آورد و مانند حضرت امام خمینی(رحمه الله) طاغوت را سرنگون و خود، نظام سیاسی مورد نظر را مستقر نماید؛ راه کارهایی دیگر دست بزند و مثل زمان نایینی(رحمه الله) با طرح مسئله ی مشروطیّت، به محدود کردن استبداد همت گمارد؛ و آنجا که ضرورت ایجاب کند (مثل زمان جنگ و خطر سلطه ی خارجی)، مانند کاشف الغطاء، با اذن دادن به شاهان، خطر دشمن را دور کند و یا همچون مرحوم محقّق کرکی و مجلسی، در اوان صفویه، با همکاری با سلطان و دخالت در امور حکومتی، سعی در توسعه ی تشیّع و تثبیت آن در کشور می کند.
بنابراین، ولایت فقیه ابزار و وسیله ای است که عترت طاهره(علیهم السلام)در اختیار شیعیان قرار داده اند تا با استعانت آن، از یک سو در عصر طولانی غیبت، در زمانی که تحت ستم قرار می گیرند، به عنوان گروهی معترض و عدالت طلب به مبارزه با ستم برخیزند و تا آنجا که در توان دارند، قدرت ستمگران را محدود نمایند و هرگاه هم که بسط ید یافتند و این توان را در خود احساس نمودند، قدرت سیاسی را در دست گیرند و در راه صلاح و سداد و گسترش معارف وحیانی اهل بیت(علیهم السلام)و توسعه ی عدالت، نظامی سیاسی را مستقر نمایند.
پی نوشتها:
[1] ر.ک: محسن کدیور، دغدغه های حکومت دینی، ص 81.
[2] ر.ک: البدر الزاهر فی صلوة الجمعة و المسافر، پیشین، ص 55 58.
منبع: ولایت فقیه، مصطفی جعفرپیشه فرد، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین